به گزارش مشرق به نقل از فارس، با آغاز خرداد و نزدیک شدن به روزهای حماسهآفرینی رزمندگان در دوران دفاع مقدس و آزادسازی خرمشهر، شب گذشته سید نورالدین عافی راوی کتاب «نورالدین پسر ایران» میهمان شبکه سه سیما بود که درباره کتاب سخن گفت و خاطراتی را بیان کرد.
نورالدین عافی راوی کتاب «نورالدین پسر ایران» که از سوی سوره مهر منتشر و در نمایشگاه کتاب هم با استقبال مخاطبان مواجه شد در این برنامه در کنار "میر سرتیپ اویسی"از خلبانان دوران دفاع مقدس، به نکاتی درباره کتاب اشاره و خاطرهای را اینگونه روایت کرد که، 16 ساله بودم که عازم جبهه شدم، سه ماهی بود که جنگ آغاز شده بود.
فرم سوم اعزام به جبهه از آن من شد
عافی تصریح کرد: در آن زمان با سن کم من اعزام به سختی صورت میگرفت، به سپاه، بسیج و ارتش مراجعه کردم، اما نتیجه نداد، حتی مادرم را به عنوان واسطه میبردم تا اعزامم کنند اما باز هم بی نتیجه بود، روزی به خانه شهید مدنی رفتیم بسیار گریه کردم تا کمکی کند اعزام شوم، او به من گفت جمعه آینده فرمهایی توزیع میشود آنها را پرکن تا اعزام شوی.
راوی کتاب نورالدین پسر ایران ابراز داشت: نماز جمعه در راه آهن تبریز برپا شد نماز که خواندم برای گرفتن فرم عزیمت رفتم، اما عده کثیری در مقابل مسجد حاضر شده بودند، در حالی که تنها 50 فرم توزیع میشد.
این رزمنده تصریح کرد: آنقدر به جمعیت فشار آوردم که فرم سوم از آن من شد، و در 16 سالگی به جبهه اعزام شدم.
33 بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم
به گفته این جانباز جنگ تحمیلی، اولین بار سال 60 و پس از 5 ماه حضور در جبهه کردستان(مهاباد) گلوله به پایم اصابت کرد که در آنجا مجروح شدم و ماندم، برنگشتم، اما 6 ماه بعد در کردستان به شدت زخمی شدم.
وی ماجرای زخمی شدن با توپ 106 را روایت کرد و اظهار داشت: در حال پاکسازی جایی در کردستان بودیم که دمکراتها نیروهای خود را به آنجا میآوردند و ما با آنها مقابله میکردیم؛ توپ 106 دو گلوله دارد، یکی توپ و دیگری کالیبر، موقع هدفگیری کالیبر شلیک میشود، وقتی کالیبر به هدف خورد توپ شلیک میشود، دوتا از ماشینهای عراقیها را زده بودیم آمدیم سومی را هم منهدم کنیم، گلوله را عقب توپ گذاشتیم، گفتم توپ را شلیک نکن گلوله گذاشته شد، اما وقتی آمدم گلوله را بردارم به ناگاه توپ شلیک شد.
عافی در ادامه تاکید کرد: موج انفجار مرا پرتاب کرد بالا، 5 یا 6 خشاب و نارنجک و لباس داشتم، اما در هنگام پایین آمدن هیچ همراه نداشتم؛ اصلا لباسی هم برتن نداشتم، سرم در میان پاهایم بود، داد میکشیدم سرم را بکشید بیرون، همه به سر زده و گریه میکردند، آمدند سرم را بیرون کشیدند دیدم وضعم خیلی خراب است، گوشتهای بخشی از بدنم ریخته و سوخته بودم، شروع به گفتن کلمه شهادتین کردم بعد چند دقیقه دیدم از شهید شدن خبری نیست.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ضمن اشاره به اینکه اهل تبریز هستم، اضافه کرد: حدودآً 9 بار زخمی شدم و 33 بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم که آخرین بار آن نوروز 91 بود.
عافی افزود: سال 70 به خاطر چشمم به آلمان رفتم سه بار عمل کردند، اما بی نتیجه بود گفتند عفونت بسیار است، اما پس از انتشار کتاب دکتر موحدی با بنده تماس گرفت و عنوان کرد که من میتوانم عمل کنم، عمل شدم اما در هنگام عمل فشارم بالا رفته و قلبم میایستد که سختیهای عمل را دو چندان میکند.
کد خبر 122318
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۰
- ۰ نظر
- چاپ
سید نورالدین عافی از اولین مجروحیت خود گفت و افزود: سال 60 و پس از 5 ماه حضور در جبهه کردستان گلوله به پایم اصابت کرد و مجروح شدم، برنگشتم، اما 6 ماه بعد در کردستان به شدت با توپ 106 زخمی شدم.